چه برایم مانده از تو جز دل سرخورده ام … ! چه برایم مانده جز این ظاهر افسرده ام… ! کی قرار است خنده ام را بعد تو پیدا کنم… ! وقت آن است شهر را با گریه ام دریا کنم… ! بی سرو سامان منم که بی قرار بی قرارم رفته ای اما غمت نمیرود از روزگارم… ! مانده ام با یاد تو آخرین چیزی که دارم… ! بی سرو سامان منم که بی قرار بی قرارم… ! رفته ای اما غمت نمیرود از روزگارم… ! مانده ام با یاد تو آخرین چیزی که دارم… ! قلب بیمارم تورا دائم به یاد می آورد … ! جای خالیه تو دارد از تنم جان میبرد… ! قسمت من این شده با عکس تو خلوت کنم… ! عاقبت باید به این دیوانگی عادت کنم… ! بی سرو سامان منم که بی قرار بی قرارم… ! رفته ای اما غمت نمیرود از روزگارم… ! مانده ام با یاد تو آخرین چیزی که دارم… ! بی سرو سامان منم که بی قرار بی قرارم… ! رفته ای اما غمت نمیرود از روزگارم… ! مانده ام با یاد تو آخرین چیزی که دارم… !
نظر خود را بنویسید